نهار یه روز تعطیل

چند وقتی بود که آقاهه هوس دمپختک کرده بود و من امروز تصمیم گرفتم براش درست کنم .جاتون خالی با سیر ترشی اهدایی خواهر و ترشی مخلوط محصول مامان حسابی چسبید .

خلاصه که الان بعد از خوردن این همه غذا خواب چشمام رو گرفته و مجبورم بی­خیال برنامه هایی بشم که قرار بوده انجام بدم و باید بگیرم بخوابم که اقلا یه کاری رو درست انجام بدم .

البته از الان به فکر شام شب هم هستم ، قراره یه لازانیا بپزم که خودم دخلش روبیارم .چون مطمئنم آقاهه میخواد بگه شام میل نداره فقط وقتی من نشستم جلوش و لازانیا رو خوردم نمیدونم چرا یهو اشتهاش باز میشه ….. این خط این نشون

از همین الان داره میگه شام بپزی خونت پای خودته J منم واقعا یه زن حرف گوش کن 🙂

خانمه کدبانو

ژانویه 24, 2012 at 1:26 ب.ظ. 4 دیدگاه

میخواهم دوباره برگردم

اصلا کسی یادش هست که اینجا هست؟؟؟؟

یه روزی یه خونه­ ای بود یه خانمه­ ای و یه آقاهه­ ای بودن که اینجا رو ساختن به امید همه خونه شدنشون .

حالا یک سال و نیمی هست  که با همدیگه هم­ خونه شدن و ناجوانمردانه اینجا رو فراموش کردن.

حالا امروز یهو یادم افتاد که وبلاگی هم بود که کلی دوست و آشنا برامون پیدا کرد و من هنوز که هنوزه دوستام رو فراموش نکردم ، مرتب نوشته­ هاشون رو میخونم و با شادی و غمشون ، شاد و نارحت میشم.

حالا باز تصمیم دارم اقلا هفته ای یه بار به اینجا سر بزنم و دوست دارم شما هم منو به خاطر بیارین .

منتظرتون هستم

خانمه

ژانویه 6, 2012 at 7:19 ب.ظ. 8 دیدگاه

ياس كبود

تن مجروح مادری که تو عمق خوابه

خوشی بچه ها و مادر عین سرابه

دلا لبریز التهابه و زمین و آسمون در اضطرابه

بیان بیان تشییع جنازه ثوابه

یه صدای ضعیفی که به گوش عالم میرسه

صدای قطره های آبه

یه نفر گرم غسل بانوی عالمینه تنهای تنها

میخونه روضه زهرا

میخونه روضه زیر لبها

عیبی نداره ما هم خدایی داریم

الا بذکر الله تطمئن القلوب

 خورشید امید ما شده همرنگ غروب

 سلام بابا بی جوابه

روی دستاش جای طنابه

  دلا از غم کبابه

عیبی نداره ما هم خدایی داریم

 

 

 

مِی 4, 2011 at 6:31 ق.ظ. ۱ دیدگاه

Older Posts Newer Posts


نوشته هاي قبلي

RSS گوگـــــل ريــــدر

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

آمار بازديد

  • 48٬045 بازديد

افراد آنلاين